طبق معمول از تصمیماتم اینجا مینویسم میخوام بگم که شدیداً به فکر مهاجرتم خسته شدم ازین خاک و ساکنینش! خسته و بی انگیزه و ناامید! کاش زودتر به فکرش میفتادم و هرجوری بود بابامو راضی میکردم کاش قبل از این همه گرونی مصمم میشدم اما میرم یه روزی میرم هرچقد هم دیر!
9 ماه؟ خنده داره الان 16 ماه میگذره از بی خبری :)) کی میخوام فراموشت کنم؟ نمیدونم یعنی کسی پیدا میشه جای خالیتو که اونقدر عمیقه پر کنه که من فراموشت کنم؟ نمیدونم اصا میتونم بپذیرم کسی بیاد و جاتو پر کنه؟ نمیدونم اینجا خوبیش اینه که شده مثل نامه های کاغذی ته گنجه کسی نیست حتی بخوندش!
درباره این سایت